اخبار موسسه آموزشی و پژوهشی علمی - کاربردی

اخبار ٬ مقالات٬ اختراعات اساتید و دانشجویان در عرصه علم و صنعت

اخبار موسسه آموزشی و پژوهشی علمی - کاربردی

اخبار ٬ مقالات٬ اختراعات اساتید و دانشجویان در عرصه علم و صنعت

سفر به افغانستان - روز پنجم

یکی از کارشناسان و متخصصان ایرانی که روز یکشنبه ۱۳ اسفند برای مشارکت در امر بازسازی افغانستان به آن کشور رفته اند٬ یادداشتهایی از این سفر یک هفته ای در وبلاگ خود به نام جادی نوشته اند که قسمتهایی از آن با همان نثر وبلاگی غیر رسمی٬ تقدیم اساتید و کارشناسان محترم می شود. با پوزش از ایشان٬ قسمتهایی از متن نظیر موارد مربوط به جنبش زنان که با این وبلاگ ارتباط موضوعی ندارد٬ حذف شده و برخی کلمات تغییر کرده است. علاقه مندان می توانند متن کامل یادداشتهای ایشان را در وبلاگ یاد شده مطالعه بفرمایند.

۱۷ اسفند٬ ۸ مارس: بعد از سه روز تدریس تمام وقت، بچه ها بسیار خوب پیشرفت کرده اند و نسبتا به راحتی یک سایت دینامیک را می سازند و صفحه بندی می کنند. مایه خوشحالی است. امروز می خواهیم بعد از کلاس به بازار برویم و هم آنجا را ببینیم هم چیزی بخریم.

af_billboard.jpg

 

شهر پر است از بیلبورد… از تبلیغات مدرن همانند این گرفته:

تا تبلیغات مربوط به حقوق زنان مثل بیلبوردهایی که می گویند «زنان نیمی از جامعه را تشکیل می دهند و مورد حمایت دولت هستند» یا «تفاوت جنسی، خلاف قانون است». باید یک مطلب مجزا درباره حقوق زنان در افغانستان بنویسم ولی فعلا خلاصه بگویم که در تلویزیون دائما به مناسبت هشت مارس تبلیغاتی در مورد حقوق زنان پخش می شود. مثلا در این مورد که آن ها در ازدواج حق تصمیم گیری شخصی دارند.

مثل هر شهر دیگری، قسمت خوب و بد دارد. عکس زیر٬ یک خیابان معمولی است. مقصد اول، بزرگترین بازار کامپیوتر کابل است. این بازار با آن بازار مشهور (بگران) که همه چیز دست دوم و سرقتی است فرق دارد ولی چندان هم دست کمی از آن ندارد.

af_kabul_street.jpg

 

یک پاساژ چند طبقه با مغازه های فشرده و پر از انواع چیزهای مرتبط با کامپیوتر و اکثرا بسیار ارزان. یک لپ تاپ Dell Latitude (مثلا مدل D600) دست دوم می بینم که می گویند «فی پنج و نیم صد» یعنی پانصد و پنجاه دلار. اگر D610 بود شاید وسوسه می شدم بخرم. بهترین Acer با وب کم و بقیه ماجرا «فی دوازده صد و نیم» است یعنی ۱۲۵۰ دلار. قیمت عالی است. دوست افغانی که یک کیبرد لازم دارد، یک کیبرد می خرد به ۱۰۰ افغانی (۲ دلار). همکارم دنبال چیزهای تخنولوژیک و جدید است که اصولا در این بازار وجود ندارد. بیرون می آییم. مقصد دوم برای من این است: خرید «پاکل». از همان کلاه هایی که احمد شاه مسعود به سر می گذاشت. خوبی این خرید این است که برایش باید به بازار قدیمی تر شهر برویم. گرم و راحت است و به قیمت توریستی می فروشندنش ۱۵۰ افغانی (۳ دلار ناقابل). فروشنده پیشنهاد می کند کلاه مدل کرزای هم بخریم. من که دوست ندارم. ترجیح می دهم به مغازه های رنگ و وارنگ لباس هم سر بزنیم.

در نهایت تنها چیزی که پیدا می شود روسری است. جنس بهتر که می خواهیم ٬ فروشنده در مغازه را می بندد و از سوراخ و سمبه های مغازه چند روسری ابریشمی اصیل بیرون می آورد. جالب است که طوری رفتار می کند که انگار قاچاق می فروشد. نمی دانم چرا ولی به هرحال در مغازه را بسته و اینها را با احتیاط نشان می دهد. زیبا هستند و دوست داشتنی.

af_kabul_scarf.jpg

از همین ها می خریم. با مقیاس افغانستان به طرز عجیبی گران است و بعدا معلوم می شود که با خریدن چهار تا از این روسری ها، حقوق متوسط یک ماه کار در کابل را خرج کرده ایم (حدود ۱۰۰ دلار).

از میزبانهایمان تشکر می کنیم که وقت گذاشته اند. رفتن به بازار واقعا لذت بخش بود و باعث شد کمی شهر را ببینیم. فردا آخرین روز کلاس است و پیشرفته ترین مباحث و نتیجه گیری کل دوره. به نظر می رسد دوره موفق بوده.

شب است و در تخت می نویسم. فردا «روان می کنم» به سایت. شهر برق ندارد و ما از ژنراتور استفاده می کنیم و به همین دلیل تلویزیون کابلی قطع است و دارم تلویزیون افغانستان می بینم. سریال های هندی، تبلیغات ایرانی و دم به دم تبلیغ برای روز زن و درباره حقوق زنان توسط «وزارت امور زنان». از یکی از تبلیغات فیلم گرفته ام که به دوستان نشان بدهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد